کتابهای اینترنتی فرزانه شیدا Farzaneh Sheida-ف.شیدا

کتابهای اینترنتی فرزانه شیدا- ف.شیدا

کتابهای اینترنتی فرزانه شیدا Farzaneh Sheida-ف.شیدا

کتابهای اینترنتی فرزانه شیدا- ف.شیدا

● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ●فرگرد اندیشه●

● خانه عشاق ● 

ما راه سپردیم وگذشتیم ودویدیم
در راه سفر وه که چه ها دید ه, شنیدیم
امروز مرا صحبت جانان ..., دل ِخوش بود
فردا که ندانیم کجارفته رسیدیم...
هرچند دراین راه ِسفر مست مرادیم
در غافله ی عشق «دلی» غرق ِامیدیم ...
بّه, تا که دراین «وادی دنیا » , دل وُافکار
با خود به درِ منزلِ ِعشاق ,کشیدیم .
فرزانه شیدا / اُسلُو -نروژ /1388

بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ 

  فرگرد اندیشه

 ـــــــــــــ  اندیشه  ــــــــــــ

پیوسته نقش غزل, آرمیده ی روح
در بیکران خاطررویائی دل است
پیوسته نقش ِحضورِخیالِ ذهن
درروحِ اندیشه های رها ئی به منزل است 
 

روحم حدیث غزل را ، چوسر دهد
نقاشی رخ عاشقانه, خوشکل است 

جان را به گذرگاه روح میبرم, که دل
در آن به شوق رسیدنِ سینه , عاجل است

* آری خیال دلم ,بی نصیب فکر
در کوچه های درد ,اسیرِ شکستگی ست  

فکرِ دلم , گرچه ز بار سفر پر است
آه ای دریغ ,جامه دان گذر های من تهی ست

گفتند: بار سفر را زمین گذار
گفتم: ز راه ِ نشستن , چه حاصل است؟ 

گفتند این «دل ِ شیدا »مزن به کوه ... 
 
رفتیم ! گرچه که «فرزانه» عاقل است  


آندل که گوشه گرفته به کُنج غم
آنکس نشسته به منزل ِاندوه ,جاهل است  

پرشد درون دلم ,  پُر , به شوق ِراه
درپایِ آرزو...,« نرفتن»! , چه مشکل است


*من بیکرانه ی دلم را به فصل شوق
در فصل فصل دلم ساز میزنم
گاهی به سرمستی بودن, در «آن خیال» 

در مستی دلم , لبی  ,به آواز, میزنم


از نقش اندیشه های ناب فراوان زندگی
روحم به رقص وبه شادی به محفل است  
پر کن سر امید به ر ویای وصل وعشق
هر کس نبرده ثمر« زآن»,  وه چه غافل است 

 
اندیشه ام ! اندیشه ای به سرامستی خیال
ای دل !حدیث قصه ی ما ,رنگ ساحل است 

آبی تر از سماییم ونیلی به سبز روح
رنگ محبتم به بوم جهان ,رنگِ ِکامل است

*باشد که عمر نسازد بما که ما
خودسازگار جهانی به بودنیم
روزی که خط محبت کشیده شد
دل را به موج های دریای دل ,زنیم

وقتی که عمربه جهان کوتّه ست ولیک
این« آدمی »,باز, دلخوشِ دنیای قاتل است  

در میزند چه بناگه به خانه ای
« مرگ» است! که درناگشوده ..., داخل است 
 

هر سالِ بودنِ خود , «آدمی » ولی
در فکر آخر سال ومعدل است 

از یاد برده بشر در خیال خویش
روحِ« اجل » به بردن ارواح ,شاغل است

*من نیز دفتر شعری گشوده ام
در دفتری که عشق ناله میزد
صدواژه ,اشک ,به گریانی قلم
گیسوی اندیشه های مرا شانه میزند

در دفتر شعر وغزل گر نبوده عشق 
 بر دفترِ محبت ِدل « خط باطل » است  

در زخمه های قلم , خون چکان درد
گوئی دلم , به عالمِ «بودن» معطل است!!!
 

زین راه ِعمر, نصیبم , اگر کم است
قلبم ولی به گذرها, مُحصل است 

دل میبیرم روبسوی اندیشه های ناب
یارب مدد! که رحمت تو , رَحم عادل است 
 

ا پای عشق سر به ره سجده داده ایم
روح غزل ,به قصیده, به شعروشور
ای یاربِ شیدا دلم ,بگو
اخر کجای سفر میرسم به نور
 

فرزانه شیدا- 1388/اُسلُو - نروژ● 

● دریغ بیداد:از *استاد شهریار آوخ که پیامی نبرد باد هم از من
آنرا که به عمری نکند یاد هم ازمن
دامن مفشان از من ِخاکی که رسیدم
آنجا که به گرَدی نرسد باد هم از من
صدبار دم صید به خون غرقه وآخر
خرسند نشد خاطر صیاد هم از من
نتنها نّبود سوختنم شیوه ,که چو شمع
نشنید کسی ناله وفریاد هم ازمن
دیوانه شدم این دد ودیوم بِرمَد , لیک
رم میکند آن حوّر پریزاد هم از من
شمشاد قدت, خواندم وآزردی واکنون
سرمی کشد از رشک تو شمشاد هم ازمن
جان دادم وکامی ز وصالش نگرفتم
فریاد که خواهد بت من ,داد هم از من
امروز به بیداد هم از من , نکند یاد
آوخ که دریغ آمده بیدار هم از من

* _ پیرامونیان ما چه بخواهیم و یا نخواهیم بر اندیشه های ما اثر خواهند گذاشت .ارد بزرگ
* _ وارونگی آدمیان و جانوران در پویایی اندیشه و دانش است ولی آدمی هر دم می تواند به رفتار و خوی بسیار بربرگونه دست یابد و دست به هر بزهی بزند که پلیدترین جانوران هم در بایسته ترین هنگامه از انجام آن می پرهیزند .ارد بزرگ*
*_ همواره آدمیان دایره و چنبره بدی و پلیدی را با دانش و اندیشه برتر خویش بسته وبسته تر می سازند . ارد بزرگ
* _ خرد ابتدا به اندیشه پناه می برد . ارد بزرگ
* _ چهار چوب نگاه ما زمینی است ، اما برآیند اندیشه ما جنبه آسمانی نیز پیدا می کند . ارد بزرگ
* _ با کسی گفتگو کن که رسیدن به خرد و آگاهی اندیشه اوست نه خویشتن خویش . ارد بزرگ
* _ اندیشه و انگاره بیمار ، آینده را تیره و تار می بیند. ارد بزرگ
 
 

● پایان فرگرد اندیشه¤●به قلم: فرزانه شیدا

ماهمواره در سفر عمرراه میبریم ودروادی تاروسیاه نادانی تلاش میکنیم که اندیشه ای خویش راجلا بخشیده همره,وهمپای دنیائی باشیم که درآن یکباراما برای هرروز زندگی کردن به درستی تلاشی مشقت باررا تحمل میکنیم ودراین راستابرای رسیدن به قله های حتی نه چندان بلندعرق ریزان زندگانی پرفشارروزمره ای میشویم که درآن به هرنوع اندیشه وتفکری که باشیم نه براستی بازنده ایم نه برنده های جام طلائی روزگاراماهرچه هست در سفرعمر سفراندیشه هارا با خودهمراه میکنیم درتفکر روزگاری که نمیدانیم درآن درکجای خط بودن هستیم,وآیا دراین سفرروح تلاش ما به تجلی اخرهستی خویش خواهد رسید یاخیر , وهروز وهرروزه پامیکشیم در دنیائی که برای رفتن هرروزه هزاردیواری وهزار سنگی برسر راه گاه,ایستاده بر جایمان میگذاردگاه پا پیچ خورده واندوه زده خیره برادامه ی عمر میشویم,وباز لنگ لنگان رفتن راهی سفری بی انتها که, درکجای زندگی "اجل" سلام خالصانه ی روزگار رابروی ماخنده زند وراهی شویم به دیا باقی که بی شک درآزادی روح قله های دیروزرسیده ونرسیده رانیز طی خواهدکردبدون دردهای جسم واندیشه درراه سفر روزگار.حال آنکه دراین میان تاکجای بودن خویش توان واستقامت داشته وتاکدامین مرزطاقت ادامه داشته ایم چیزیست که اندیشه ی ما آنرابه ماتحمیل میکند که دردرون خودرا شکسته خورده ی دنیائی بدانیم یاجام طلائی برنده بودن رادرخیال خویش بالابرده باخودبگوئیم:هرچه بود,رسیدم!رسیدم به خط پایانی که هدفم بودوراهم رابر آن به دویدن های مداوم درزندگی پیش بردم شایدکسی نیزهمزمان بامن به خط پایان رسیده است که,درودبراوچه میدانیم,اونیزدویدن های بسیارونفس نفس زدن های بسیاری را درحرارت دویدنی بسوی هدف تحمل کرده است واونیز برحق است که جام طلائی خویش بالا گرفته بر خودببالد وشادی کند, انهم وقتی که میدانیم خط شروع دیگری چندقدم,آنطرفتردرانتظارماست وخواهدبود خطوط شروع بسیاردیگری تاهستیم واگر میخواهیم,براستی باشیم واندیشه زندگی خویش را سرشارکنیم,از نابی افکاری که هریک درجایگاه خوداندیشه های والای زندگی راجان میبخشد تاسرانجام بدانیم که هیچ نمیدانیم!اماهرچه را,نیز آموخته ایم بی شک ,بی ثمرنبوده است واندیشه زمانی رنگ وجلا گرفته وشفافیت خویش رانشان میدهد که سیاهی شبهای فکر خویش را بیاری وهمکاری دیگر اندیشه هابه,اوج تجلی وتکامل برسانیم,وهیچکس رانیز توان این نیست که بگوید:درتکامل کامل اندیشه ام که,در مکتب دنیادرجایگاه فیلسوف نیزهنوز مبتّدی دنیای بودنیم وهنوز شاگرد کلاس زندگی. 
 
استاد شهریار ●
نظرات 1 + ارسال نظر
یاسر سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:36 ب.ظ http://asemooni.blogsky.com

سلام آسمونی

سری بهم بزن و نظرت رو برام بنویس
خیلی مهمه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد